معنی آب زیر کاه

فرهنگ معین

آب زیر کاه

آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند، (کن.) آدم زرنگ و موذی، مکار، حیله گر. [خوانش: (ص مر.)]


کاه

[په.] (اِ.) علف خشک.، از ~ کوه ساختن کنایه از: چیزی را بیش از حد بزرگ یا مهم جلوه دادن.

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

آب زیر کاه

(اسم) آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند، کسی که در ظاهر خود را نیکو کار و خوش خلق نشان دهد و در باطن شرور و فتنه انگیز باشد، زیرکی که کارهای خود را پوشیده انجام دهد مکار حیله گر ‎- کنایه از فردی زرنگ وتودار. ‎، رواج و رونق مخفی ‎- خوبی و نیکی پوشیده.


زیر آب

مجرائی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب آنرا بگشایند

حل جدول

آب زیر کاه

مثل شخص غیر قابل اعتماد

مثل فرد ریا کار

لغت نامه دهخدا

کاه

کاه. (اِ) هندی باستان کاشه، پهلوی کاه، کردی که. (حاشیه ٔ برهان چ معین). علف خشک را گویند. (برهان). ساقه ٔ گندم و جو خشک شده و در هم کوفته. قطعات خشک ساقه ٔ گندم و جو و برخی گیاهها:
بچشمت اندر بالار ننگری تو به روز
به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه.
رودکی.
بدو گفت: کاه آرو اسبش بمال
چو وقت جو آید بکن در جوال.
فردوسی.
کاهی است تباه این جهان ولیکن
در پیش خر و گاو زعفران است.
ناصرخسرو.
سوی گاو یکسان بود کاه و دانه
به کام خر اندر چه میده چه جودر.
ناصرخسرو.
نخواهد همی ماند با باد مرگت
بدین خرمن اندر نه کاه و نه دانه.
ناصرخسرو.
غلامان را نان و گوشت و اسبان را کاه و جو نبود. (تاریخ بیهقی).
علم داری عمل نه، دان که خری
بار گوهر بری و کاه خوری.
سنائی.
ز شرم جاهش عیوق برنیارد سر
ز بیم عدلش بیجاده بر ندارد کاه.
ابوالفرج رونی.
روی من کاهست خاکی کاش از خون گل شدی
تا بخون دل سر خاک وحید اندودمی.
خاقانی.
آن نه بینی که بر سر خرمن
دانه در زیر و کاه برزبر است.
خاقانی.
دانه ٔ دل جو جو است و چهره کاه
کاه و جوزین دست سرمایی فرست.
خاقانی.
کاه که علف ستور است خود به تبع حاصل آید. (کلیله و دمنه).
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم.
سعدی.
چند در خانه کاه دود کنی
سفری کن مگر که سود کنی.
اوحدی.
کاه باید که بنازد که خریداری یافت
کهربا را چه تفاخر که پی کاه شود؟
اوحدی.
شریف را به خسیسان رجوع می افتد
که برگ کاه بودداروی پریدن چشم.
صائب.
- آب زیر کاه، آنچه ظاهر آن بهتر از باطن است. مثل در باغ سبز، هر چه فریبنده و خوش ظاهر باشد:
حال من و تو از من و تو دور نیست ز آنک
تو آب زیر کاهی و من کاه زیر آب.
خاقانی.
با مهان آب زیر کاه مباش
تات بی آب تر ز که نکنند.
خاقانی.
می شدند آن هر دو تا نزدیک چاه
اینت خرگوشی چو آب زیر کاه.
مولوی.
ز چرب و نرمی دشمن فریب عجز مخور
دلیر بر سر این آب زیر کاه مرو.
صائب.
چون شود دشمن ملایم احتیاط از کف مده
مکرها در پرده باشد آب زیر کاه را.
صائب.
آب زیر کاه را باشد خطر از بحر بیش
صائب از همواری خلق جهان غافل مباش.
صائب.

کاه. (نف مرخم) مخفف کاهنده. (یادداشت مؤلف). بصورت مزید مؤخر در ترکیبات آید: جانکاه، عمرکاه، انده کاه، محنت کاه. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به هر یک از این کلمات شود.

کاه. (اِ) در طوالش درخت زیرفون راکاه نامند. (یادداشت مؤلف). رجوع به زیرفون شود.

کاه. (اِخ) دهستانی است از بخش داورزن شهرستان سبزوار. دارای 9692 تن سکنه است. آب آن ازقنوات و محصول عمده اش غله و پنبه است. این دهستان شامل 13 آبادی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


غصه کاه

غصه کاه. [غ ُص ْ ص َ / ص ِ] (نف مرکب) کم کننده ٔ غم. آنچه اندوه را کم کند:
گرچه غم سوز و غصه کاه است او
زو مخور کآب زیر کاه است او.
اوحدی.

تعبیر خواب

کاه


1ـ دیدن کاه در خواب، نشانه آن است که زندگی شما به بیهودگی کشیده خواهد شد.

2ـ اگر خواب ببینید توده ای کاه در آتش میسوزد، علامت آن است که ایامی همراه با شادمانی پیش روی شما خواهد بود.

3ـ اگر خواب ببینید به دامها کاه میدهید، نشانه آن است است که مایحتاج نزدیکان خود را بخوبی تأمین خواهید کرد.

- آنلی بیتون

فرهنگ عمید

غصه کاه

کاهندۀ غصه، کم‌کنندۀ غم و اندوه: گرچه غم‌سوز و غصه‌کاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی: ۵۱۹)،

فارسی به عربی

کاه

قشه

ترکی به فارسی

کاه

گاه

معادل ابجد

آب زیر کاه

246

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری